گفتار انسان فصل ممیز آدمی از حیوان است،حیوان ناطق چه اشاره به تفکر کند چه اشاره به گفتار آدمی توسط فلاسفه برای تعریف انسان به کار رفته است. گفتار ما مانند تمامی رفتارها دارای الگوریتم مشخص است.عملکرد گفتار بر اساس الگوریتم محرک های بیرونی و محرک های درونی ،سامانه شناختی و ذهن ،پردازش و تفسیر اطلاعات ، ارسال به سامانه های عصبی و مغز، ارسال پیام های عصبی به اندام های گفتاری ، تولید صوت و درمان ، پایان یک مرحله یا شروع واگویه های گفتاری صورت می گیرد. روان شناسی شناختی امروزه روی سه موضوع مهم تمرکز دارد: تفکر و استدلال ، حل مسئله و خلاقیت و زبان .. الگوریتم : قاعده ای که ، اگر به طور مناسب به کار گرفته شود راه حل مسئله را تضمین می کند.
تبادل اطلاعات از طریق سمبل هایی که مطابق قواعد منظم مرتب شده اند.
تکامل زبان درنوزادان از سه ماهگی تا یک سالگی آغاز می شود. غان و غون کردن بچه ها فقط به یک زبان خاص و زمان خاص محدود نمی شود بلکه درتمام زبان های دیگر دیده شده است. حتی کودکان ناشنوا نیز قادر هستند غان و غون را نشان دهند. این زبان خاص (غان و غون ) که در محیط نوزاد شکل می گیرد در ابتدا به صورت زیرو بم و سپس به صورت صداهای خاص بیان می شود . صداهای نا آشنا در ذهن کودک به مرور شناسایی شده و آن ها را یاد می گیرند. بعضی از نظریه پردازان بیان می کنند یک دوره حساس برای یادگیری زودرس زبان وجود دارد. از آن جایی که کودک به زبان ایما و اشاره حساس هست اغلب زبانان را به آسانی یاد می گیرند. در حقیقت ، اگر کودکان در این دوره های حساس با زبان آشنا نشوند بعدا آن ها با مشکل بزرگی برخورد می کنند که نمی توان به این کمبودها غلبه کنند.
فطرت واقعی انسان استعداد خلاقیت اوست که از لحاظ روان شناختی کاملا انطباقی است. بر اساس این خلاقیت و تفکر ما به عرصه ذهن و مطالعه ذهن قدم گذاشتیم و با کشف زبان ذهن به درک گفتار و اختلالت گفتاری رسیدیم و امروز تحت عنوان " گفتار الگوریتمی " به درمان قطعی و بدون بازگشت لکنت برای اولین بار در جهان و ایران رسیدیم . پایه و اساس این الگوریتم زبان ذهن است که با بهره مندی از علم شبیه سازی ذهن ، تصویرسازی ذهن و تاثیر گذاری به سیستم عصبی سبب انعطاف پذیری شناختی شده و اندام های گفتاری رادر مسیر طبیعی خود هدایت می کند . در این مغز مرکز فرماندهی نیست بلکه واسطه بین ذهن و اندام های گفتاری عمل می کند. و تغییرات درمخچه تئوری مدارهای عصبی ، سیناپس ها ،نورون ها، ژن ها و سلول ها به واسطه کدگذاری های ذهنی و نقشه ای ذهنی جدید شکل می گیرد.
الگوریتمی از اسم خوارزمی اخذ شده است و الگوریتم گفتار نیز توسط (دکتر تقی زاده ) کشف و طراحی شده . در این روش یک موتاسیون و جهش ژنی ایجاد می شود، نوام چامسکی می گوید خلاقیت در انسان از زبان آغاز می شود . تکلم زبان توسط کودک 2-3 ساله نشانگر خلاقیت بشر است. خلاقیت گفتاری و گفتار خلاق مختص بشر است . و برای پرورش آن بایستی بازیگوشی، انگیزه قوی، سماجت و استقلال عملی ، شجاعت را پرورش داد و اجازه ی بازی طولانی داد و اجازه کلام خود ساخته و فکر خودساخته داد. به باور ما خلاقیت در انسان محصول مشترک سامانه ی شناختی ، ذهنی و زبان است.
گفتارخلاق در وانمودسازی است.تفکر تداعی کننده ، استدلالی و سوال و پاسخ سبب تقویت این روند می شود لازم نیست افراد
IQ
بالایی داشته باشند، حداقل استعداد برای پرورش خلاقیت کافی است . حافظه کاری از استعداد مهم تر است. هر انسانی ظرفیت در یک یا چند بعد را دارد . درصد کمی از خلاقیت عمومی و خلاقیت در گفتار آدمی شکوفا می شود. سرچشمه انعطاف پذیری عصبی انعطاف پذیری شناختی است ، انعطاف پذیری شناختی می گوید، خلاقیت در درون افراد است . توانمندسازی دراز مدت ، رشد الگوریتم گفتار براساس شیوه تفکر و کلام در منظومه خانواده ، و حتی قبل از تولد کودک شکل می گیرد. رابطه شفقت و کلام و اتمسفر عاطفی در خانواده باتفکر انتزاعی ، تجسمی و تخیلی یک رابطه منطقی است. در این میان بازی های کودکانه ،اهداف واقع بینانه ، پشتکار، مهربانی ،عشق ، خود ارزیابی ها ،تعامل باخود، تعامل با خدا ،تعامل با دیگران و تعامل با طبیعت هرچقدر بیشتر باشد ،خلاقیت گفتاری و گفتار خلاق بیشتر می شود. هوش عاطفی و هوش اجتماعی در محیط خانواده شروع به رشد می کنند و هوش عاطفی سرانجام به هوش اجتماعی و فرهنگی می رسد. خانواده های تاییدگر و خانواده هایی که غنای گفتاری دارند بر خودآگاهی کودک تاثیر مثبت گذاشته و مخچه و سایر مدارهای عصبی را تحت تاثیر قرار می دهند، مخچه ، حافظه کاری و محیط تحت فرماندهی ذهن قرار میگیرند.
در ادبیات امروز روان شناسی از مخچه به ذهن ناخودآگاه یاد می کنند این اصطلاح از بنیاد غلط است و تفکر پشت این از سرچشمه شروع نکرده و مغز را با ذهن اشتباه گرفته است.
حتی انتقال دهنده های عصبی نظیر دوپامین و سروتوونین تحت تاثیر هوش عاطفی و هوش عاطفی تحت تاثیر گفتار و محتوای شناخت و سامانه ی شناختی قرار می گیرد.
مواردی که در آن کودکان مورد بد رفتاری یا پرخاشگری قرار می گیرند که باعث می شود کودکان از ارتباط با دیگران و حمایت آن ها تنها بمانند نظریه دوره حساسی را تایید می کند.
اتمسفر عاطفی در خانواده کمیت و کیفیت زبان کودک را تعیین می کند.
مثال دختری که اسمش جین است از وقتی که 20 ماهه بود تا سن 13 سالگی از زبان محروم شده بود. او نمی توانست که حرف بزند علی رغم این که ساختار زبانی او سالم بود او تنها فقط بعضی ازکلمات را یاد گرفت و هیچ وقت قادر به یادگیری کلمات دشوار نشد .
بیشتر بخوانید
لکنت و ازدواج
وقتی که کودکان حدود یک سال دارند ، تولید صداهایی که در زبان وجود ندارد را متوقف می کنند. این هنگامی است که آن ها قدمی کوچکی برای تولید کلمات واقعی بر می دارند.
درک زبان مقدم تر از تولید زبان است یعنی مرکز اصلی زبان ، ذهن انسان است.
بعد از یک سالگی ، کودکان شروع به یادگیری شکل های پیچیده تر زبان می کنند، آن ها دو کلمه که باهم ترکیب شده اند را تولید می کنند و جملاتی را درست می کنند و به سرعت تعداد کلماتی را که می توانند از آن استفاده کنند، بالا می برند، در سن دوسالگی تعداد لغاتی که کودک استفاده می کند به طور میانگین بیشتراز 50کلمه می باشد. بعد از 6 ماه آن کلمات به بیش از 100 کلمه افزایش می یابد. سپس جمله سازی را شروع می کند و از گفتار تلگرامی استفاده می کنند و با بزرگ تر شدن کودک گفتار تلگرامی به جملات پیچیده تبدیل می شوند.
در سن 3 سالگی کودکان می توانند اسم هارا با استفاده از حروف جمع ببندند و برای تعیین زمان گذشته افعال گذشته را به کار می گیرند. در این سن کودکان از تعلیم استفاده می کنند حتی اگر اشتباه باشد.
در سن 5 سالگی کودک اساس قواعد زبان را فرا می گیرد. ولی هنوز توانایی درک همه کلمات را ندارند بعنوان مثال اگر از کودک بپرسیم آیا عروسک می تواند به سختی یا به آسانی ببیند؟
به دشواری می توان به این سوال پاسخ داد . یا مثلا از کودک خواسته شود که عروسک کور بهتر می بیند یا عروسک دیگر، او کلمه کور را حذف می کند.
هرکسی که اندکی را با کودکان سپری کرده باشد ، می فهمد که آن ها گام های بزرگ در زمینه پیشرفت زبان را در همان دوران کودکی بر می دارند. روان شناسان دو تبیین اساسی را مطرح میکنند: یکی بر مبنای نظریه یادگیری و دیگری بر مبنای فرآیندی فطری.
روان شناسان یادگیری اشاره می کنند که فراگیری زبان بر اساس تقویت و اصول شرطی است که در حوزه یادگیری مطرح است . توجه ، محبت ، لبخند ، تبسم و در آغوش کشیدن بچه ها و ارضای خواسته او به هنگام گریه یا درخواست سبب تقویت گفتار کودک می شود.
برای تقویت صداهایی که به گفتار نزدیک است صحبت کردن را یاد می گیرد و در اینجا الگوریتم گفتاری رشد خود را آغاز می کند. و سرانجام در طول این فرآیند شکل گیری ، زبان آن ها هرچه بیشتر تبدیل به گفتار بزرگسالان می شود . بیشتر والدینی که با کودکان خود صحبت می کنند و کیفیت گفتاری بهتری دارند خلاقیت گفتاری و گفتار خلاق کودکان را فزونی می بخشند و مهارت کلامی بیشتری را در کودکان ایجاد می کنند.
کودکانی که والدین آن ها مهارت های زبانی بالایی در گفتار در گفتار خویش به کار می برند نسبت به کودکانی که والدین آن ها آسان تر و ساده تر صحبت می کنند، آن ها به سرعت کلمات بیشتری را یاد می گیرند و از آن استفاده می کنند و حتی از نظر فکری اطلاعات بیشتری به دست می آورند.
نابودگرهای کلامی کودک اعتبارند از:
تنبیه بدنی
تذکر مداوم
منت گذاشتن
متهم کردن
بی مهری
پرخاشگری
جر و بحث کردن
برچسب منفی
پیش بینی منفی
گله و شکایت
تنبیه کلامی
زد و خرد والدین
محیط غنی و محیط فقیر حتی قبل از تولد
در سن سه یا چهار ماهگی ، نوباوگان افراد آشنای خانواده را می شناسند و آن هارا بر دیگران ترجیح میدهند و با دیدن چهره یا شنیدن صدای آن ها بیشتر لبخند می زنند یا غان و غون می کنند.
دلبستگی ایمن با یک یا چندنفر در سال های اولیه زندگی ، با ناتوانی او در برقراری روابط فردی نزدیک در دوره ی بزرگسالی ارتباط دارد.
شگفت تر آن که شواهدی نیز حاکی از آن است که نوباوگان از تجربه های قبل از تولد خود در زهدان مادر ، چیزهایی را آموخته و به یاد می آورند . نوزادان صدای انسان را از صداهای دیگر تمیز می دهند آن را به اصوات دیگر ترجیح می دهند. در آزمایشی ، نوباوگانی که چندروزاز عمرشان می گذشت برای آن که صدای گفتگو یا آواز ضبط شده ی انسان را بشنوند یاد گرفتند که محکم تر به پستانک مک بزنند. ولی برای شنیدن صداهای غیر گفتاری یا صداهای تازه چندان تمایلی به مک زدن نشان ندادند .
شاید شگفت تر از همه شواهدی است که حاکی از اینکه جنین در زاهدان واقعا یاد می گیرد که بعضی از ویژگی های صوتی کلمات را تمیز دهد.
نظریه یادگیری موفقیت کمتری در توضیح این که کودکان چگونه قوانین زبان را به دست می آورند کسب کرده است. کودکان نه تنها زمانی که زبان را درست به کار می برند ، مورد تقویت قرار می گیرند ، بلکه هنگامی که آن را به صورت نادرست به کار می برند نیز تقویت می شوند.نظریه یادگیری ، مشکل بزرگی درتوضیح یادگیری زبان دارد.
با توجه به مشکلی که در نظریه یادگیری در فراگیری زبان وجود دارد. زبان شناس معروف نوام چامسکی معتقد است که انسان ها همراه با توانایی ظرفیت زبان فطری یا درونی متولد می شوند ( یک سامانه ذاتی کسب زبان ) . طبق نظریه چامسکی همه زبان های دنیا یک ساختار عمومی مشترک دارند که به آن گرامر جهانی می گوید. چامسکی اشاره کرده به این که مغز انسان یک سامانه عصبی دارد، وسیله ای برای فراگیری زبان که نه تنها به ما اجازه می دهد تا ساختار زبان را بفهمیم بلکه فنون و راهبردهای خصیصه های منحصر به فرد زبان مادری را برای یادگیری به ما می دهد.
آنچه چامسکی از آن به عنوان سامانه فراگیری ذاتی زبان و به صورت یک تشبیه استفاده می کند و همان گونه که ایشان ناحیه مخصوصی را در مغز که در آن مفاهیم مستقر می شوند را مشخص نکرد این سامانه ی فراگیری فطری در ذهن شکل می گیرد نه در مغز یا سیستم عصبی .
توانایی برای استفاده از زبان یک پیشرفت فطری نوع بشراست و به رشد و توسعه ساختارهای عصبی در مغز و توسعه ذهنی بستگی دارد، اما ساختارهای عصبی در مقایسه با ذهن متغیر وابسته هستند تا مستقل.
دانشمندان ژنتیک کشف کرده اند که پیشرفت توانایی های زبانی باژن های خاصی در ارتباط هستند. علاوه براین مشخص شده است که ناحیه های مخصوص در مغز وجود دارد که به یادگیری زبان خیلی نزدیک است و شکل ظاهری و گلوی انسان با تولید گفتار و ادای آن ارتباط دارد.
برای مثال نظریه پردازان یادگیری ادعا می کنند که توانایی ظاهری بعضی از حیوانات مشخص همانند شامپانزه ، برای یادگیری ساختارهای زبانی انسان مطابق با دیدگاه توانمندی زبان درونی است.
برای تطبیق دادن این اطلاعات بعضی از نظریه پردازان اشاره می کنند به اینکه سامانه ذاتی فراگیری زبان چامسکی و ژن شناسان یک نوع سخت افزار را برای زبان فراهم کرده و در صورتی که زبان و تعامل آن با محیط بر اساس نظریه یادگیری امکان فراهم کردن یک نوع نرم افزار پیشرفته را به ما می دهد. اما این که چطور یادگیری زبان در مغز می ماند هنوز موضوع مورد بحث و مجادله است.
بیشتر بخوانید
درمان های لکنت زبان
نتایج سی تی اسکن
EEG،MRI،FMRI،CTscan
نشان می دهد که کسانی که اختلال گفتاری دارند در هیچ جای مغز و مدارهای عصبی آنان ضایعه یا نارسایی خاص وجود ندارد.
از مجموع 1000 مراجع لکنتی که از سال 93تا 96 به کلینیک توانمندسازان ذهن مراجعه کرده اند تاکنون حتی یک نفر دچار ضایعه مغزی و عصبی نبوده اند.
البته این آمار به غیر از تعداد انگشت شماری است که سکته مغزی کرده اند یا فلج مغزی داشته و یا عقب مانده ذهنی هستند.
دلیل دیگر اینکه چرا کسانی که از خدمات ، استروبوسکوپی ، مگنت تراپی ، لیزر تراپی، همیوپاتی ، فصدزبان ، جراحی بند زبان ، طب سوزنی و سنتی
PFF،RHS
و سایر خدمات گفتار درمانی استفاده کرده اند به درمان قطعی و بدون بازگشت نمی رسند.