کاربرد زبان تبادل اطلاعات از طریق سمبل های منظم شده و براساس قوانین منظم یک توانایی شناختی خاص مهمی است که در تبادل اطلاعات با دیگران اجتناب ناپذیر می باشند نه تنها زبان در تبادل اطلاعات مهم می باشد بلکه به طریق تفکر انسان درباره جهان و شناخت ان گره خورده است
به منظور درک چگونگی تکامل زبان و ارتباط ان با تفکر ما باید در ابتدا برخی از عناصر رسمی زبان را مطالعه کنیم ساختار اساسی زبان برپایه ی گرامر سامانه قواعدی که چگونه ابزار تفکرات ما را تعیین می کند قرار دارد
گرامر به سه جزء تشکیل دهنده زبان تقسیم می شود اواشناسی نحوه و معانی بیان می پردازد اواشناسی مطالعه کوچک ترین واحدهای اصلی گفتار به نام واجها که روی معنی و روش به کارگیری ان اواها جهت تشکیل کلمات و ایجاد معنی تأثیر می گذارند می باشد به عنوان نمونه اوای
a
در
fat
و
a
در
fate
دوواج با تلفظ متفاوت انگلیسی را نشان مید زبانشناسان بیش از 800 واج مختلف را از میان تمام زبانهای جهان شناسایی کرده اند اگرچه انگلیسی زبانها برای تولید کلمه فقط از پنجاه ودو واج استفاده می نمایند اما سایر زبان ما ۱۵ تا۱۴۱ واج را به کار می گیرد تفاوتهای موجود در واجها یکی از دلایلی است که افراد در اموزش زبانهای دیگر مشکل دارند به عنوان مثال برای یک فرد ژاپنی که زبان مادری اش واژه rرا ندارد تلفظ کلمات انگلیسی مانند
roar
مشکل ایجاد می کند
علم نحو به قواعدی اشاره می کند که چگونگی ترکیب واژه ها و عبارات جهت تشکیل جمله را نشان می دهند هر زبان قواعد پیچیده ای دارد که ترتیب ترکیب واژه ها با هم جهت انتقال مفهوم را نشان مید انگلیسی زبان ها در فهم این که
turn the down radio
یک توالی معنی داری نیست اما
radio the down turn
معنی دار است هیچ مشکلی ندارند به منظور درک تأثیر علم نحو در انگلیسی تغییر معنی حاصل از ترتیب متفاوت واژه ها در دوجمله زیر را در نظر بگیرید:
جان پسر بچه را ربود
جان , پسر بچه را ربود
قوانین علم معانی به ما امکان فهم نکات نهفته و ظریف را مهیا می سازد ِ
بیشتر بخوانید
اوتیسمبرای والدین صدای حروف بی معنی کودکان و قان و قونهای انها موزیکی هستند گوش نواز البته به غیر از ساعت سه نصفه شب این صداها نقش مهمی در ساختار زبان ایفا می کنند انها اولین گام در مسیر تکامل زبان هستند.
غان و غون صداهایی هستند که توسط نوزادان از سه ماهگی تا یک سالگی اغاز می شود قان و قون کردن بچه ها فقط به یک زبان خاص و زمان خاص محدود نمی شود بلکه در تمام زبانهای دیگر دیده شده است حتی کودکان ناشنوا نیز هم قادر هستند قان و قون ها را نشان دهند صدای کودک منعکس کننده زبان خاصی است که در محیط رشد نوزادان صحبت میشود در ابتدا به صورت صداهای زیر و بم و در ادامه به صورت صداهای خاص بیان می شود نوزادان بزرگتر میتوانند فرق بین هشتصد و شصت و نه صدا را شناسایی کنند که در میان زبان های دنیا مشخص شده است به هرحال بعد از شش تا هشت ماهگی توانایی شروع به کاهش می کند کودکان شروع می کنند به تمایزگذاری در زبان به منظور این که صدای مخصوصی که در طول روز می شنوند و برای انها نااشنا است در رشته عصبی خود شناسایی کنند و انها را به یاد بیاورند بعضی از نظریه پردازان بیان می کنند یک دوره حساس برای یادگیری زودرس زبان وجود دارد از انجایی که کودک به زبانی ایما و اشاره حساس هستند اغلب زبان را به اسانی یاد میگیرند در حقیقت اگر کودکان در این دوره حساس با زبان اشنا نشوند بعدا انها با مشکل بزرگی برخورد می کنند که نمیتانند این کمبودها غلبه کنند مواردی که در ان کودکان مورد بدرفتاری یا پرخاشگری قرار میگیرند که باعث می شود کودکان از ارتباط با دیگران و حمایت انها تنها بمانند نظریه دوره حساس را تأیید می کند در این مورد برای مثال دختری که اسمش جین است از وقتی که بیست ماهه بود تا سن سیزده سالگی از زبان محروم شده بود او نمی توانست که حرف بزند علی رغم این که ساختار زبانی او سالم بوداو تنها فقط بعضی از کلمات را یاد گرفت و هیچ وقت قادر به یادگیری کلمات دشوار نشد
وقتی که کودکان حدود یک سال دارند تولید صداهایی که در زبان وجود ندارد را متوقف می کنند این هنگامی است که انها قدم کوچکی برای تولید کلمات واقعی برمیدارند در زبان انگلیسی مخصوصا کلمات کوتاهی هستند که با حروف بی صدا شروع میشوند مانند
b,d,m,p
,و t این کمک می کند تبیین کنیم چرا
mama
و
dada
به عنوان اولین کلمات در میان کودکان دیده می شود البته حتی قبل از این که انها را اولین کلمات خود را به زبان میاورند کودکان به طور متوسط زبانهایی را که می شنوندند می فهمد درک زبان مقدم تر از تولید زبان است.
بعد از یک سالگی کودکان شروع به یادگیری شکلهای پیچیده تر زبان می کنند انها دو کلمه که با هم ترکیب شده اند را تولید می کنند و جملاتی درست می کنند و به سرعت تعداد کلماتی را که می توانند از انها استفاده کنند بالا میبند در سن دو سالگی تعداد لغاتی که کودک استفاده می کنند به طور میانگر بیشتر از پنجاه کلمه می باشد بعد از شش ماه ان کلمات بیش از صد کلمه افزایش می یابد در ان زمان کودکان می توانند جملات کوتاه درست کنند همچنین انها از گفتار تلگرافی استفاده می کنند جملاتی هستند که شبیه تلگرام در جایی که کلمات اضافی و زیادی که پیغام را نمی رسانند حذف می شود مثلا برای گفت گفتن من کتاب را به شما نشان دادم گفتار تلگرافی به شکل زیر است من کتاب را نشان می دم و من یک سگ را نقاشی میکنم شاید تبدیل شود به نقاشی کردن سگ هر چقدر کودکان بزرگتر می شوند انها کمتر از گفتار تلگرافی استفاده می کنند و جملات پیچیده را به کار می برند
در سن سه سالگی کودکان می توانند اسمها را با استفاده از حروف s جمع ببندند و برای تعیین زمان گذشته با افعال
ed
اضافه می کنند تا زمانی که کودکان این قوانین را به طور مداوم یاد میگیرند اشتباهاتی مرتکب می شوند در این سن کودکان از تعمیم استفاده می کنند کودکان قوانین را به کار می برند حتی اگر نتیجه ان اشتباه باشد به عنوان مثال این درست است که با
he walked
برای اما جمله زیر اشتباه است
he runned
زیرا برای گذشته
run
از
ed
استفاده نمی شود این نمونه ای از تعمیم بخشی قوانین توسط کودکان است در سن پنج سالگی کودکان اساس قوانین زبان را به دست می اورند بااین حال انها توانایی به دست اوردن همه کلمات و درک انها را ندارند و تا اینده نمی توانند از قوانین دقیق گرامری استفاده کنند مثل یک پسر پنج ساله است که یک عروسک کوررا می بیند و می پرسد ایا عروسک می تواند به سختی یا با اسانی ببیند به دشواری می توان به این سؤال جواب دهیم در حقیقت اگر از او خواسته شود که جمله عروسکی که اسان تر ببیند را درست کند احتمالا او کلمه عروسک کور را حذف می کند در زمانی که انها هشت سال سن دارند انان در فهمیدن این سؤال مشکل دارند به خاطر این که می دانند که عروسک کور هیچ توانایی ندارد که با انها عروسک دیگری را ببیند
بیشتر بخوانید
لکنت ناگهانی در بزرگسالان
هر کسی که اندکی را با کودکان سپری کرده باشد می فهمد که انها گامهای بزرگ در زمینه پیشرفت زبان را در همان دوران کودکی برمیدارند به هر حال دلایل را برای این رشد سریع نمی توان مشاهده کرد روانشناسان دو تبیین اساسی را مطرح می کنند که بر مبنای نظریه های یادگیری و دیگری بر مبنای فرایند غریزی
نظریه یادگیری اشاره میکد به اینکه فرایندگیری زبان بر اساس تقویت به اصول شرطی است که توسط روان شناسان حوزه یادگیری مطرح شده است برای مثال هنگامی که کودک واژه ما ما را می گوید توسط مادرش تقویت و در اغوش گرفته می شودو این باعث تقویت گفتن دوباره مامان می شود و کودک با اشتیاق بیشتر این کلمه را تکرار می کند این دیدگاه اشاره می کند به این که کودکان به وسیله تقویت هایی که دریافت میکنن برای ساختن صداهایی که احتمالا به گفتار نزدیک صحبت کردن را یاد میگیرند و سرانجام در طول این فرایند به شکل گیری، زبان انها هرچه بیشتر تبدیل به گفتار بزرگسالان میشود به منظور حمایت از نظر به یادگیری برای فراگیری زبان پژوهشها نشان می دهد که بیشتر والدینی که با کودکان خود صحبت میکنند کودکان در استفاده از زبان مهارت بیشتری پیدا میکنند علاوه بر این زمانی که انها سه ساله می شوند کودکانی که والدین انها مهارتهای زبانی بالایی را در گفتارخویش به کار می برند و نسبت به کودکانی که والدین انها اسان تر و ساده تر صحبت می کنند انها به سرعت کلمات بیشتری را یاد می گیرند از ان استفاده می کنند و حتی از نظری فکری اطلاعات بیشتری به دست می اورند
نظریه یادگیری موفقیت کمتری در توضیح این که کودکان چگونه قوانین زبان را به دست می اورند کسب کردت است کودکان نه تنها زمانی که زبان را درست به کار می برند مورد تقویت قرار می گیرند بلکه هنگامی که ان را به صورت نادرست به کار می برند نیز تقویت می شود برای مثال والدین به این سؤال کودک جواب می دهند
why the dog won't eat?
به اسانی انها عبارت سوالی را به درستی انجام میدند
why won't the dog eat?
چرا سگ نمی خواهدکه غذا بخورد شنوندگان هر دوی این سوال را به اسانی درک می کنند نظریه یادگیری مشکل بزرگی در توضح یادگیری زبان دارد با توجه به مشکلی که در نظریه یادگیری و در فراگیری زبان وجود دارد زبان شناسی به نام نوام چماسکی زمینه دیگری را فراهم کرده است چامسکی معتقد است که انسانها همراه با توانایی ظرفیت زبان غریزی یا درونی متولد می شوند طبق تحلیل چامسکی همه زبانهای دنیا یک ساختار عمومی مشترک دارد که به ان گرامر جهانی می گویداو اشاره کرده است به اینک مغز انسان یک سامانه عصبی دارد وسیله برای فراگیری زبان که نه تنها به ما اجازه می دهد تا ساختار زبان را بفهمیم بلکه فنون و راهبردهای خصیصه های منحصر وبه فرد زبان مادری برای یادگیری به ما می دهد چامسکی که از مفهوم سامانه فراگیری ذاتی زبان به عنوان یک تشبیه استفاده کرد او ناحیه مخصوصی را در مغز که در ان مفاهیم مستقر می شود را مشخص نکرد به هر حال شواهدی که به وسیله بیماران روانی جمع شده است اشاره دارد به اینک توانایی برای استفاده از زبان که یک پیشرفت تکاملی مهم در بشر بوده به رشد و توسعه ساختارهای عصبی شناختی بستگی دارد برای مثال دانشمندان یک ژن را کشف کرده اند که با پیشرفت تواناییهای زبان ارتباط دارد
که اخیرا به اندازه صد هزار سال قبل نمایان و اشکار شده است علاوه بر این مشخص شده است که ناحیه های مخصوصی در مغز وجود دارد که به یادگیری زبان خیلی نزدیک است و شکل ظاهری زبان و گلوی انسان با تولید گفتار و ادای ان است هنوز ددگاه چامسکی انتقادهای خود را دارد برای مثال نظریه پردازان یادگیری ادعا می کنند که توانایی ظاهره بعضی از حیوانات مشخص شده همانند شامپانزه برای یادگیری ساختارهای زبانی انسان مطابق با دیگاه توانی زبان درونی هست برای تطبیق دادن این اطلاعات بعضی از نظریه پردازان اشاره می کنند به اینکه سامانه ذاتی فراگیری زبان چامسکی و ژن شناسان یک نوع سخت افزار را برای زبان فراهم کرده و در صورتکه زبان و تعامل ان با محیط بر اساس نظریه یادگیری امکان فراهم کردن یک نوع نرم افزار پیشرفته را به ما می دهد اما این که چطور یادگیری زبان در مغز می تواند هنوز موضع مورد بحث و مجادله است.