اگر جوانی بدون هیچ دست انداز و وقفه ای مسیر درمان را طی کند شاید 6 ماه تلاش کافی باشد تا به مرحله "مراقبت" برسد مسیر درمانی که در نظر غیرلکنتی ها بسیار هموار و راحت جلوه می کند برای فرد لکنت دار دشواری هایی در بر دارد ریشه این مشکلات را باید در دست اندازهای ذهنی خود شخص جستجو کرد که آن نیز ریشه در دیدگاه ها و معیارهای بلوغ نیافته تعدادی از دست اندازها به این قرارند:
ازانجا که ذهن انسان اغلب بر ضعف خود متمرکز می شود و همه چیز را از همان دریچه می نگرد جوان لکنت دار نیز خود و جهان اطراف خود را دریچه ضعف و توانمندی در گفتار می بیند. در نظر او بدترین و ناخوشایندترین ضعف ها لکنت زبان است و در مقابل "قهرمان" کسی است که در هر موقعیت گفتاری سلیس، بلند، پرهیاهو و جنجالی داشته باشد و بتواند گروهی را با کلام خود شکست دهد چنین معیاری درگیری های عمیقی تری را برای شخص به وجود می اورد که با مسیر درمان که به واقع بینی نیاز دارد بر تضاد خواهد بود.
بنابراین مرکز ثقل شخص لکنت دار از درون به بیرون او منتقل شده به جای اینکه محرک او امیال و اراده درونی اش باشد عمل یا کنش اغلب به محرک های بیرونی پاسخ می دهد. عکس العمل یا واکنش ذهنیت جبران تلافی و جایگزینی ذهنیتی واکنشی است که از فرایندهای دفاعی پیروی می کند و ان نیز ما را از مسیر درمان دور می سازد برای مثال وقتی جوان در حال بهبود می خواهد به پول، مقام یا تحصیل خود تکیه کند مفهومش این است که به جای طی مسیر درمان بر رسیدن به توانایی به نمایش توانایی متمایل شده است. یک درمان کننده در چنین وضعیتی باید جوان را از کج روی اگاه و او را به مسیر اصلی درمان هدایت کند. این است که بدون یک راهنما طی مسیر درمان غیرممکن به نظر می رسد.
بیشتر بخوانید
افراد لکنتی
در مسیر درمان نباید اجازه داد که شخص کودک یا بزرگ سال از لکنت خود سوءاستفاده کند برای نمونه پسر دوازده ساله ای که می گفت" من دوچرخم را از لکنتم دارم" موضوع را این چنین توضیح داد:
پسر: بابا دوچرخه می خواهم
پدر: خطرناک است. بگذار کمی بزرگتر بشی برایت می خرم.
پسر: دو دو دوچرخه میخوام
پدر: دیگه اینجوری حرف نزنیا
پسر: م م م... دو دو دو...
مادر: باشه عزیزم می خریم ولی قول بده دیگه خوب حرف بزنی.
به این ترتیب او یاد گرفته بود خواسته های خود را با این سلاح به دست اورد به بیان دیگر لکنت زبان می تواند گاهی هم مفید واقع شود. از فرد لکنت دار می خواهند خرید کند می گوید "من لکنت دارم" زنگ بزن به لوله کش می گوید" لکنت دارد "و بااین همه او به علت لکنت زبانش تقاضای معافیت از سربازی هم داده است. لکنت زبان نمی تواند علاوه بر مضر بودن مفید هم باشد با این تضاد معیاری نمی توان مسیر درمان را به پایان رساند.
گاهی درمانجویی که به توانمندی های نسبی دست یافته است می خواهد از کسانی که به نظرش او را مسخره کرده اند یا وجود انها را مزاحم احساس می کرده است - برای مثال در ارتباط با انها در وضعیتهای خاص قرار می گرفت- انتقام بگیرد البته این انتقام از مرز لفاظی یا خندیدن به او تجاوز نمی کند، ولی برای کسی که همیشه در حال دفاع بوده و شکست خورده است چنین رفتاری جسارتی بزرگ همراه با لذت پیروزی محسوب می شود به طور معمول انسان در برابر تغییرات و ترک عادت ها از خود مقاومت نشان می دهد این مقاومت ممکن است گاهی به صورت رنجش یا کینه ای خاموش ولی موقتی نسبت به مربی و درمان کننده خود بروز کند ولی در ادامه مسیر درمان، هم او بهترین عضو گروه درمان خواهد بود.
گفتیم که انسان در برابر تغییر کردن از خود مقاومت نشان می دهد یکی از فرایندهای دفاعی این مقاومت چنین جمله ای است حالا که "من نمی توانم تغییر کنم گروه درمان را تغییر خواهم داد".این عده با انرژی زیاد و برنامه ریزی های تخیلی خود،تلاش می کنند تا از طریق دوستیابی در گروه،مسیر درمان را تغییر دهند.یعنی مسیری که هیچ گونه تغییر و تحول شخصیتی و دیدگاهی نمی تواند در آن صورت گیرد.از وظایف مربی و استاد لکنت زبان این است که اینگونه رفتارها را به موقع تشخیص دهد و شخص را به مسر خود هدایت کند.
گاهی شخص درگیر "ذهنیت مسابقه ای" می شود هر کس سریع تر صحبت کند برنده است، هر کس سرپرست شود... هر کس بیشتر حرف بزند... هر کس...، این درگیری را نشان می دهد که هنوز مسیر درمان پایان نیافته (حتی اگر گفتاری بسیار روان و طبیعی کسب کرده باشد) و ذهن ناارام او به مقصد نرسیده است.
بیشتر بخوانید
راهکارهایی برای افزایش فرکانس مثبتیک جوان لکنت دار یا تجربه ای در زمینه عشق ندارد و یا مانند دیگر تجارب ارتباطی او بسیار ضعیف و در تا تاریکی معیارهای رشد نیافته قرار دارد. ممکن است بعد از کسب توانایی های نسبی احساساتی را که در ارتباط با جنس مخالف به او دست می دهد عشق بپندارد و یا گاهی بعد از توانمندی و با هدف محک زدن خود بدون قصد ازدواج به خواستگاری برود و حتی تا مرحله نامزدی هم پیشروی کند در اینجا توانایی های او را می توان به "شمشیری در دست زنگی مست"تشبیه کرد.چنین رفتارهایی نشان از آن دارد که معیارها و دیدگاه های اصلاح نشده شخص (بغض ها،کینه ها،انتقامجویی) مانع استفاده درست او از توانایی های بدست آمده ی خود می شوند.او به جای ادامه ی مسیر درمان،به دنبال ارضای امیال سرکوب شده گذشته خود می رود.
بسیاری از درمانجویان بعد از مدت کوتاهی که اقدام به درمان می کنند منظور فقط "نفس اقدام کردن" است به پیشرفتی فوق العاده در بهبود لکنت ظاهری دست می یابند.این توانایی که در اثر احساس رهایی از بند لکنت و نیز ذوق زدگی ناشی از ان حاصل شده است به علت وجود لکنت ذهنی درمان نیافته دیری نمی پاید و بعد از مدتی فرو می ریزد. در همین وضعیت است که اغلب متخصصان معتقدند "بهترین بهبودها بعد ازمدتی بازگشت می یابند." درمانجوی جوان که در این زمینه تجربه ای نداشته است توانایی بدون پشتوانه را با درمان یکی می داند و بعد از فروکشی ان موجب ناراحتی و سرخوردگی او می شود هنگامی که درمانجو در مدتی کوتاه به توانایی چشمگیری دست می یابد درمان کننده باید او را برای افت وخیزهای مراحل بعدی آماده سازد تا دچار احساس نامطلوب نشود.
به طور معمول،باورهای نادرستی از طریق کتاب ها رسانه های مختلف به افراد لکنت دار و نیز خانواده ی آنها انتقال می یابد.یکی از این باورها "اعتماد به نفس" و ارتباط آن با لکنت زبان است.بسیاری از متخصصان لکنت زبان صحبت از افزایش دادن اعتماد به نفس درمانجویان خود می کنند.چنین تعریف های متفاوتی که تفاوت اساسی باهم دارند،حکایت از ناشناخته بودن اعتماد به نفس دارد.بنابراین می توان گفت که هر کس می تواند تعبیر خاص خود را از اعتماد به نفس داشته باشد.با این همه موضوع اعتماد به نفس در میان مردم معنای خاصی برای خود یافته است:"اعتماد به نفس"،توانایی،قدرت یا قابلیتی است که می توان آن را کسب کرد و یک عمر زیر چتر آن خوشبخت و توانمند زیست.برای مثال وقتی می گویند "آن آقا اعتماد به نفس زیادی دارد"در ذهن اطرافیان چنین تداعی می شود که آن آقا شخصی است توانا،با شهامت،خوشبخت و مسلط به زندگی.باید دانست صفاتی را که ما به کلمات "اعتماد به نفس" نسبت می دهیم،در دل"میزان توانایی شخص در انجام دادن کاری خاص"نهفته است.به این مفهوم که هر چه شخص در انجام کاری توانا تر شود،میزان موفقیت او نیز در آن فزونی خواهد گرفت.بنابراین به جای رفتن به دنبال کلمات واهی "اعتماد به نفس"باید مهارت و توانمندی خود را در کار مورد نظر افزایش داد.ولی به قدری از کودکی "اعتماد به نفس"را به سر ما کوبیده اند که نمی توانیم پوشالی بودن این تابو را به خوبی درک کنیم.