ممکن است برای کسی که با واکنش های تو در توی لکنت زبان آشنا نیست، صحبت از رفتارهای پنهان کارانه آن ها اغراق امیز جلوه کند. وقتی اسیبی مانند "میخچه" به پای انسان می رسد او درد را فقط هنگام راه رفتن احساس می کند اما اسیب گفتاری مانند لکنت زبان سبب می شود که شخص در تمامی ارتباطات گفتاری خود درد آن را حس کند. از طرفی می دانید که ادمی به طور دائم در موقعیت های مختلف ارتباطات گفتاری قرار دارد: خانواده، تلفن، محل کار، دوست، معامله... درنتیجه فرد لکنت دار خود را زیر فشاری پیوسته پایان ناپذیر و کنترل نشدنی حس می کند او درمی یابد که در زندان لکنت زبان گرفتار شده و در حال خرد شدن است و گریز از این وضعیت را دشوار می داند. به طور معمول، دیدگاه شخص لکنت دار در چنین جو ذهنی انچنان بر مشکل گفتاری متمرکز می شود که از پرداختن به نقاط قوت خویش غافل می ماند.
بیشتر بخوانید
راهکارهایی برای افزایش فرکانس مثبتمی دانید که یک فرد لکنت دار همیشه و همه جا و در هر موقعیتی دچار لکنت زبان نمی شود، بلکه لکنت کردن و میزان آن اگر بتوان برای ان میزان مشخص کرد وابسته به موقعیت های خاص است. بن مایه این موقعیت های خاص به خاطرات و ذهنیت شخص مربوط می شود که در آن شرایط یا محیط یا هنگام تلفظ صدایی خاص دچار لکنت و در حافظه حساس او حک شده است. موقعیت های خاص بین دو قطب "ساده تا مشکل" در نوسان است.
در این موقعیت ها شخص بیشتر با ذهن ارام خود در ارتباط است. بنابراین می تواند بر گفتار خود کنترل بیشتری داشته باشد.
بیشتر بخوانید
لکنتموقعیت هایی است که شخص با ذهن اشفته خود بسیار در ارتباط است و نمی تواند هیچ کنترلی برگفتار خود اعمال کند.لازمه پنهان کاری ذهنی حساس و همیشه هوشیار است تا شخص بتواند موقعیت های لکنت زا را تشخیص دهد و به موقع یکی از شگردهای پنهان کاری را انتخاب و اجرا کند. باید در نظر داشت که چنین فرایندی چیزی جدا از ماهیت خود شخص نیست درواقع ترفندی را که انسان روزانه صدها بار اجرا کند بعد از مدتی قسمتی از وجود او خواهد شد در اینجا به این شگرد ها یا روش های پنهان کاری می پردازیم:
به مرور شخص به شناسایی نقاط ضعف و قوت موقعیت های خاص و عادی خود می تواند وقوع لکنت را پیش بینی کند و بعد از آن یکی از شگردهای زیر را به کار گیرد.
- مترادف گویی اغلب افراد لکنت دار خود را به گنجینه ای از کلمات مترادف مجهز کردند. هنگامی که احتمال و وقوع لکنت را در کلمه بعدی پیش بینی می کنند (بیشتر روی صدای اول کلمات و در برخی موارد این "بار معنایی") کلمات است که موقعیت های خاص را فرامی خواند مترادف آن کلمه را به کار می برند:
این را از دوستم گرفتم. (این را از رفیقم گرفتم.)
یک مداد مشکی بده. (یک قلم سیاه بده.)
حتما با کت و شلوار بیا. (حتما با لباس رسمی بیا.)
- درنگ
قبل از رسیدن به صدای خاص "درنگ" می کند و سپس ادامه می دهد. به این ترتیب، او با این ترفند خود را بیان کلمه بعدی آماده می سازد.
- تولید صداهای کمکی
شخص یاد می گیرد با تولید صداها یا سیلاب هایی قبل از صداهای مشکل بهتر می تواند آن را بیان کند(مثل اا-چی-آ...):
این را از چی،دوستم گرفتم
- بازگشت
وقتی در وسط جمله به صدایی خاص می رسد دوباره از اول جمله شروع می کند:این را از،این را از دوستم گرفتم.
گاهی که حس می کند در "موقعیت های خاص" قرار گرفته است سکوت را مطمئن ترین ترفند می داند شعار ناگفته خود در اینجا این چنین است ممکن است با سکوتم انها مرا کم حرف و خجالتی بنامند ولی نمی توانند انگ لکنتی به من بزنند.
دیدیم که لکنت زبان عارضه ای است شرطی و شرطی بودن آن به این مفهوم است که لکنت با تمامی عناصر تشکیل دهنده گفتار شخص (مانند نوع تلفظ صداها، لهجه و تن صدا) پیوندی زنجیره برقرارکرده است بنابراین تغییر در این عناصر می تواند این پیوند را سست کند یا حتی آن را بگسلد. بسیاری از افراد لکنت دار با کلفت یا نازک کردن تن صدا، تغییر لهجه و یا تغییر تلفظ برخی صداها (مثل نوک زبانی تلفظ کردن صدای "س") سعی می کنند بر این پیوند تأثیر بگذارند.
برخی "سکوت" خود را مترادف با اسپاسم و توقف های لکنت زبان می دانند و برای گریز از آن،بی وقفه صحبت می کنند.علت دیگر حرافی،ترس از این است که بعد از سکوت،نتواند گفتار خود را شروع کند.
ذهن بعضی ها،گاه آنچنان درگیر پنهان کاری موقعیت های خاص است که حتی مسیر صحبت او عوض می شود گاهی موضوع را دور می زند ولی می تواند مفهوم خود را برساند و گاهی هم از مسیر موضوع خارج می شود و مفهوم دیگری را می رساند برای مثال برای گفتن "این مرتبه نوبت شماست که به منزل ما بیایید":
دور زدن
بالاخره اون شب اومدیم و کلی زحمت دادیم خاطره خیلی خوبی بود. اگه ممکنه شما هم این خاطره رو زنده کنید دور هم جمع شیم حالا کی میاین پهلوی ما؟این دفعه نوبت شماست.
خارج شدن
بالاخره اون شب اومدیم و به بچه ها خیلی خوش گذشت. از اون شب تا حالا مریم هی میگه بابا بریم خونه سارا اینا. گفتم دیگه بسه مگه چه خبره همیشه که نباید اونجوری باشه!
عده ای همیشه چند مدرک و شیوه دلیل تراشی در استین دارند تا هنگام اشکار شدن لکنت از انها را رو کنند و ذهن مخاطب را از لکنت خویش منحرف سازند. انها در مقابل سؤال فضولی (از دید خود) که می پرسد مثل این که شما لکنت دارید بعد از انکار دلیل تراشی می کنند که فشار کم خوابی، خوردن غذاهای سرد، زن ناسازگار... موجب این حالت شده است.
گاهی که شخص پیش بینی می کند "موقعیت خاص لکنت زا" نزدیک است مثل هنگامی که خانواده همسرش به منزل انها می ایند به دنبال بهانه و دستاویزی می گردد تا با تکیه بر ان گفتار خود را در ارتباطات پیش رو بهتر کنترل کند. وانمود می کند به علت سرماخوردگی صدایش درنمی اید وانمود می کند سردرد یا دندان درد دارد، ادعا می کند که شاهد تصادف دلخراشی بوده. وقتی می بیند ورود مهمان ها نزدیک و حلقه محاصره تنگ تر شده است ممکن است با ترفندهای خندیدن یا عصبانی شدن لکنت خود را دور بزند او به تجربه اموخته است که هنگام بازی در نقش "مرد خندان" یا "مرد عصبانی" بهتر می توان مانور داد. در برخی موارد نیز ممکن است قبل از ورود مهمان ها دعوای ساختگی با همسر خود به راه بیندازد و قهر کند و بقیه ماجرا.ایا متوجه می شوید که گرداب لکنت زبان چه انرژی عظیمی را از انسان می گیرد و تا کجا او را می برد؟!
بیشتر بخوانید
افزایش اعتماد به نفس در کودکانبعضی افراد هم در آزمون های متعدد پنهان کاری خود،در می یابند که اگر مرتب مخاطبان خاص را در ذهن خود خوار و ضعیف و حتی حیوان تصور کنند،بهتر می توانند "مخاطب خاص" را به "مخاطب عادی" تبدیل کنند و در نتیجه لکنت خود را دور بزنند.چنین دیدگاهی،"ارتباط گفتاری"را برای شخص به میدان نبرد واقعی مبدل می سازد.
برخی از بزرگسالان با لکنت بسیار شدید(اسپاسم عضلات چهره و توقف های مکرر و طولانی) و با سماجت زیاد مخاطبان ملاحظه گر را به دام می اندازند و بی وقفه با انها صحبت می کنند. هدف انها فقط اثبات این نکته است "اگر نمی توانم لکنت خود را پنهان کنم ولی می توانم نشان دهم که لکنت موجب قطع ارتباطات و عقب نشینی من نشده است." او به قدری درگیر ذهنیات تو در تو خود است که متوجه رنج مخاطبان نمی شود( نمی تواند متوجه شود که شنیدن چنین گفتاری دردناک تر از رنج لکنت کردن است) این افراد به تدریج دوستان و همراهان خود را از دست می دهند و این بر رنج انان می افزاید تعداد کمی از این گروه نیز به مرحله دردناکی می رسند انها اگاهانه از نامطلوبی گفتار خویش موجب ازار دوستان و نزدیکان خود می شوند شعار ناگفته انها چنین است "حال که من در رنجم تو هم باش".