از ویژگی های مادر ارزیابی کودک خود و دغدغه های ناشی از آن است. این رفتار مادرانه هنگام شدت می یابد که ضعفی در کودک خود ببیند در در این صورت او مرتب فرزند خود را با دیگر بچه ها مقایسه می کند مادر می خواهد بداند که آیا فرزندش می تواند مانند بچه های دیگر یک زندگی طبیعی داشته باشد یا ضعف او مانعی سر راهش ایجاد خواهد کرد. هنگامی که مادر گفتار شکسته کودک خود را با بچه های دیگر مقایسه می کند، به تدریج نگرانی های او افزایش می یابد به ویژه اگر چند مرتبه اقدام به درمان کرده و نتیجه ای نگرفته باشد این نگرانی ها ممکن است تا مرحله افسردگی و فراتر از ان پیش رود در این وضعیت مادر بیش از فرزند نیازمند کمک و ارامش است ولی هیچ چیز غیر از اطمینان از بهبود یافتن فرزند نمی تواند مادر را ارام سازد از طرفی تا مادر ارام نگیرد نمی تواند در برنامه های درمانی و کمک رسانی به فردند شرکت کند بهتر است همگام با برنامه درمانی کودک درمانگر چنین مادری را در ارتباط با مادری قرار دهد که وضعیتی مشابه او داشته اند و اکنون فرزندشان بهبود یافته است در این صورت همان "دیدگاه مقایسه ای" که مادر را از پا انداخته بود سبب بهبود او می شود.
رفتارهای پنهان کارانه متعدد و پی درپی، شناخت و درک احساسات و واکنش های شخص لکنت دار را پیچیده و گاه ناممکن می سازند. اغلب والدین می توانند عوارض لکنت را در فرزند خود مشاهده کنند مثل (زودرنجی، پرخاشگری، گوشه گیری...) ولی نمی توانند آن را به خوبی ریشه یابی کنند . دیدگاه انها این است "پسرم تو که میگی لکنت داری خب داشته باش، ولی چرا بیخودی عصبانی می شی؟" و این پرسشی است که پسر نه می تواند و نه می خواهد پاسخی به ان دهد تازه اگر هم پاسخ درستی بدهد چه کسی می تواند ان را درک کنم. تازه اگر هم پاسخ درستی بدهد چه کسی می تواند ان را درک کند به طور معمول والدین علت رفتارهای فرزند خود را ناشی از "فقدان اعتماد به نفس" او می دانند و برای قوت قلب بخشیدن و نیز بی اهمیت جلوه دادن مشکل با دیدگاه و معیار خود جملات زیر را مرتب زمزمه می کنند:
- تو هیچ مشکلی نداری
- خیال می کنی که لکنت داری
- باید اعتماد به نفس داشته باشی
- بی خودی به خودت تلقین می کنی که نمی تونی، نمی تونی
- برای اینکه نری خرید لکنت را بهانه می کنی
- تو که می گی نمی تونی سلام کنی، پس چطوری حالا گفتی سلام؟
اما چنین جمله هایی که نشان از دلسوزی و نوازش والدین دارد همچون پتکی است بر سر فرزند که گاه میل به خودکشی (البته از نوع نافرجام) را در او تحریک می کند. جوانی که در چنین بن بستی گرفتار امده است حاضر نیست در مورد مشکل خویش با افراد خانواده صحبت کند از طرفی انها نیز با مشاهده های حساسیت و موارد دیگر ترجیح می دهند با سکوت خود به این نصایح اکتفا کنند بااین همه توقع باطنی فرزند چیز دیگری است، او انتظار دارد که افراد خانواده همیشه رعایت حال او را بکنند و مراقب وضعیت خاص وی باشند. شنیدن این نوع جمله ها برای فرد لکنت دار مفهوم ناخوشایندی دارد "حتی خانواده ات که تنها پناهگاه تو هستند نمی توانند مشکلات درک کنند" می تواند برای روحیه تضعیف شده اش پایان همه چیز باشد.
کسانی که می خواهند با نصیحت، توصیه و راهکار به جنگ لکنت زبان بروند درواقع ندانسته فاصله ارتباطی و احساسی خود را با شخص لکنت دار دورتر می سازند. نباید از دیدگاه و استدلال خود به مشکل او نگاه کرد این هنر ظریفی است که مشکلات فرزند را بتوانیم از دید او بنگریم.باید درک کرد کسی که سالها دست و پا زدن را در دریا اموخته است نمی تواند یک مرتبه به فرمان ما شناگر شود و به ساحل بیاید این نکته ای مهم و جدی است که نمی توان به سادگی از ان گذشت کافی است نظر دوستان گروه درمان را بدانیم :"دردناک ترین ضربه ای که از لکنتم دریافت کردم مربوط به مواقعی است که افراد خانواده ام با توصیه ها و شعارهایی نشان می دادند که نمی توانند مشکل مرا درک کنند..."
بیشتر بخوانید
شبه لکنت
وظایف خانواده
اولین وظیفه خانواده “افزایش اطلاعات” خود در مورد لکنت زبان است زیرا تا روند و ماهیت مشکل را ندانیم نخواهیم توانست کمک کننده باشیم .بنابراین:
1. مانند یک محقق اطلاعات خود را افزایش دهید برخلاف نظریه های موجود شما باید بدانید که لکنت زبان یک ضایعه یا اختلال عضوی نیست و به کمبود ویتامین ،مواد غذایی و ازدواج هیچ ارتباطی ندارد بلکه فقط و فقط عادتی شرطی شده است و از انجا که انسان موجودی عادت پذیر است هر عادتی را می تواند با تمهیدات و شیوه های خاص خود تغییر دهد.
2. افزایش اطلاعات به شما این امکان می دهد تا لکنت فرزند را راحت تر بپذیرید در صورت نپذیرفتن این اختلال رفتارهای خاصی در افراد خانواده به وجود می اید که اسیب های دیگری را به انها تحمیل می کند:
- تحمل فشار روانی سنگین (ناشی از ترفندهای پنهان کارانه خانواده نسبت به لکنت فرزند در برخورد با دوستان و اطرافیان)
- واکنش و پچ پچ اطرافیان (نسبت به رفتارهای پنهان کارانه و شتاب زده خانواده)
- منزوی تر شدن فرزند (در صورت پذیرش، نه فقط نیازی به پنهان کاری نیست بلکه درد و دل دوستانه شما با اطرافیان سبب ایجاد حس همدردی و محبت انها می شود که این امر می تواند نقش بهتری در ارتباطات فرزند شما داشته باشد.)
3. اگر تا اینجا پیش رفته باشید دیگر لکنت فرزند را بلای اسمانی یا ننگ فامیلی نخواهید دانست. در این صورت چیزی برای مخفی کردن باقی نمی ماند به زودی متوجه خواهید شد که فقط یک مشکل وجود دارد : "لکنت زبان" همین. پس انرژی خود را برای درمان آن حفظ کنید دقت داشته باشید رفتارهای پنهان کارانه افراد خانواده به فرزند چنین می فهماند که وجودش موجب سرشکستگی انهاست.
4. از هر گونه توصیه، نصیحت و راهکارهای (گفتاری، رفتاری و شخصیتی) بپرهیزید.مراقب باشید که هر گونه پچ پچ یا نگاه زیرچشمی دلسوزانه از دید شخص لکنت دار مخفی نمی ماند زیرا حساسیت زیاد و قدرت پیش بینی او کوچک ترین حرکت شما را زیر نظر دارد و درک می کند و از دلسوزی شما بسیار متأثر و اشفته می شود.
5. با ملایمت و با اعتمادسازی و تمهیداتی او را وادارید تا درباره لکنت زبان و فشارهایی که متحمل می شود با شما درد دل کند. حساسیت ها، ضعف ها، نگرانی ها، پنهانکاری ها... ارزوهایش را به شما بگوید.اگر به شما اعتماد کند بالاخره او چنین جمله ای را به زبان خواهد اورد "تحمل این وضع برایم خیلی سخت است بزرگ ترین ارزویم درمان لکنتم است."
بیشتر بخوانید
افراد مبتلا به لکنتبزرگ ترین خدمت، بزرگ ترین بخشندگی، بزرگ ترین محبت و بزرگ ترین کاری که والدین می تواند در طول زندگی برای فرزند لکنت دار خود انجام دهند این است که او را یاری دهند تا از این زندان ازاد شود. هیچ چیز غیر از "درمان" نمی تواند به فرزند ارامش بخشد و او را از حالت واکنشی و المثنی به واقعیت زندگی بازگرداند. متأسفانه برخی از خانواده ها لکنت زبان را با "بیماری روانی" و محل درمان را با "تیمارستان"مترادف می دانند. به همین علت مراجعه به یک متخصص لکنت زبان را کسر شأن خانواده خود می دانند. انها به علت گریز از واقعیت و اقدام به درمان با معیارهای خود راه های دیگری انتخاب می کنند از قبیل خرید خانه و خودرو، ازدواج ،خریدهای غیرلازم، حرفه های دهن پر کن... بهتر است این گونه والدین ابتدا خود به تنهایی با یک متخصص لکنت زبان مشورت کنند اگر انها می دانستند که تمامی مشکلالات ریشه در عادتی شرطی شده دارد شاید راه دیگری را در پیش می گرفتند.