لیزر تراپی یکی از روش های درمانی است که از تابش اشعه متمرکز بر روی سطح بدن جهت بهبود و درمان استفاده می کند. لیزر تراپی یک درمان بدون درد است و برای طیف وسیعی از سندروم های درد، آسیب ها، شکستگی ها و بیماری های عصبی استفاده می شود. دو روش درمانی برای لیزر تراپی مرسوم است.
روش لیزر تراپی کم توان و روش لیزر تراپی پر توان
طب سوزنی لیزری و لیزر تراپی به عنوان یکی از روش های درمانی در درمان لکنت زبان مورد استفاده قرار می گیرد. این روش در مقایسه با روش گفتار درمانی تاثیر بیشتری دارد ولیکن به درمان کامل و بدون بازگشت عمدتا منجرنمی شود.
دلیل اصلی آن این است که، این
روش تاثیری بر ریتم گفتاری ذهن و عوامل ذهنی که منجر به لکنت زبان شده است، ندارد.
درمان لیزر تراپی زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که مشکل فرد لکنتی فیزیولوژیکال و جسمی باشد نه ذهنی، هیجانی، تربیتی و محیطی.
لیزر تراپی کم توان که لیزرتراپی با سطوح پایین انرژی LLLT يا لیزر تراپی سرد نیز شناخته می شود از توان های پایین لیزر استفاده می کند.دلیل نام گذاری لیزر تراپی سرد به این خاطر است که این روش درمانی در بافت تحت درمان هیچ گونه گرمایی ایجاد نمی کند. پس اگر قرار است لیزر تراپی کم توان انجام دهیم، خیالمان راحت باشد که با یکی از راحت ترین و بی خطر ترین روش های درمانی رو به رو هستیم.
در لیزر تراپی پر توان، از طول موج و توان بالاتری استفاده می شود و دسترسی به بافت های داخلی و عمیق تری وجود دارد. در نتیجه تاثیرات درمانی چشم گیر تری هم به همراه خواهد داشت.
لیزر تراپی پر توان از روش های درمانی
High Tech
به حساب مي آید و تکنولوژی های روز در این دستگاه به کار رفته است.
لیزر تراپی برای ترمیم بافت و کنترل درد مورد استفاده قرار می گیرد.
• بهبود متابولیسم سلولی
• بازسازی بافت های آسیب دیده
• از بین بردن و کاهش التهاب و تورم بافت ها
• افزایش رشد سلولی
• پیشگیری از ایجاد بافت های زائد
• کاهش زمان دوره بهبودی درد
• کاهش التهاب مفاصل
• بهبود دامنه ی حرکتی مفاصل
• بهبود عملکرد سیستم عصبی
• بهبود عملکرد سیستم عروقی
• تحریک سنتز(santez) کلاژن
• بازسازی استخوان ها
• آرتروز و دیسک گردن
• دیسک کمر
• درد آرنج
• سر درد و میگرن
• ترمیم شکستگی استخوان
• رگ به رگ شدن عضلات
• آسیب دیدگی بافت های نرم
• گرفتگی های عضلانی
تعدادی از مردم تصورات غلطی از هیپنوتیزم دارند.هیپنوتیزم در علم روانشناسی مبتنی است بر تلقین و تمرکز ذهن بر روی موضوعی خاص است که اگر توسط متخصص آن انجام شود، می تواند فواید زیادی هم برای فرد داشته باشد.
در هیپنوتیزم فرد در حالت خاصی از هوشیاری قرار می گیرد و ذهن در آن موضوع خاص متمرکز می گردد. با ایجاد تغییرات مغزی و کاهش آگاهی محیطی، تلقین پذیری در فرد افزایش پیدا می کند.
بیشتر بخوانید
ادراک اولیه زبان
تلقینی،پسرفتی،تحلیلی
تلقینی: تلقین درمان زمانی است که برای تغییر دادن طرز فکر،احساس خاصی و رفتار مورد نظر به فرد تلقین ساده ای القا می شود تا مشکل در افرد حل شود.
پسرفتی: در این نوع فرد بایستی خاطرات گذشته خود را به یاد بیاورد تا به علت مشکلات کنونی پی ببرد.
تحلیلی: روان شناسی ذهن فرد را مورد تحلیل قرار می دهد تا پی به مشکلات فرد ببرد و بیشتر جنبه روانکاوری و روان تحلیل گری دارد.
در جواب خواهیم گفت این یک حالت موقت و گذرایی ایجاد می کند.صرفا تلقین نمی تواند فرد را به مهارت گفتاری برساند.
زیرا در درمان قطعی با شیوه دکتر تقی زاده (شبیه سازی ذهنی) فرد از حالت آموزش به حالت یادگیری سپس به مهارت گفتاری می رسد.
مثلا آیا با هیپنوتیزم فرد کم سواد یک شبه دکتر می شود؟ جواب خیر است.
بدون آموزش می توان یک فرد کم سواد را با سواد کرد؟جواب خیر است.
در حالت پسرفتی ممکن است بتوان برخی خاطرات منفی و ترس های گذشته فرد را شناسایی و تا حدودی درمان کرد ولی رساندن فرد به تنظیم ریتم گفتاری درست و مهارت در زبان و گفتار خیر!
در حالت تحلیلی با هیپنوتیزم تا حدودی می توان ریشه برخی مشکلات را تحلیل روانشناختی و روانکاوی کرد. باز هم رساندن فرد به درمان قطعی و بدون بازگشت، نه با حالت تحلیلی بلکه با هیچ کدام از انواع 3گانه هیپنوتیزم شدنی نیست.
چنین درمان هایی جنبه کنترل و موقتی دارد و به این تبلیغات غیر علمی که هیپنوتیزم می تواند فرد را به درمان کامل برساند دل خوش نکنید. زیرا تجربه علمی و بالینی ما در این سالیان شاهد حضور کسانی بوده ایم که این حالت را (هیپنوتیزم) تجربه کرده اند و به قول خودشان مدتی به صورت تلقینی و موقت خوب شدند و تماما دوباره به وضعیت قبلی گفتاری یا همان لکنت زبان برگشتند
رسیدن به درمان کامل و بدون بازگشت لکنت زبان زمانی میسر می شود که فرد به مهارت (skill) کامل برسد و رسیدن به مهارت نیازمند یادگیری کامل است و یادگیری زمانی در فرد ایجاد می شود که با تمرین و تجربه (experience) بدان برسد و هیپنوتیزم هرگز توانایی رساندن آدمی به مهارت تخصصی را ندارد.
منبع : کتاب گسترده روانشناسی رابرت فلدمن
مترجم: دکتر محمد احسان تقی زاده
کاربرد زبان – تبادل اطلاعات از طریق سمبل های منظم شده بر اساس قواعد منظم – یک توانایی شناختی مهمی است که در تبادل اطلاعات با دیگران اجتناب ناپذیر می باشند. نه تنها زبان در تبادل اطلاعات مهم می باشند بلکه به طریق تفکر انسان درباره ی جهان و شناخت آن گره خورده است.
گرامر : زبان کلام
به منظور درک چگونگی تکامل زبان و ارتباط آن با تفکر، ما باید در ابتدا با برخی از عناصر رسمی زبان را مطالعه کنیم.ساختار اساسی زبان بر پایه ی گرامر، سامانه قواعدی که چگونگی ابزار تفکرات ما را تعیین می کنند، قرار دارد.
گرامر به سه جز تشکیل دهنده زبان تقسیم می شود: آواشناسی، نحو و معانی بیان می پردازد.
آواشناسی مطالعه کوچک ترین واحدهای اصلی گفتار، به نام واج ها، که روی معنی و روش به کارگیری آن آوا ها جهت تشکیل کلمات و ایجاد معنی تاثیر می گذارند، می باشد. به عنوان نمونه آوای a در fat و a در fate دو واج با تلفظ متفاوت انگلیسی را
نشان می دهند.
زبان شناسان بیش از 800 واج مختلف را از میان تمام زبان های جهان شناسایی کرده اند.اگرچه انگلیسی زبان ها برای تولید کلمه فقط از 52 واج استفاده می نمایند، اما سایر زبان ها از 15 تا 141 واج را به کار می گیرند.تفاوت های موجود در واج ها یکی از دلایلی است که افراد در آموزش زبان های دیگر مشکل دارند. به عنوان مثال برای یک فرد ژاپنی، که زبان مادری اش واج r را ندارد تلفظ کلمات انگلیسی مانند roar مشکل ایجاد می کنند.
علم نحو به قواعدی اشاره می کند که چگونگی ترکیب واژه ها و عبارات جهت تشکیل جمله را نشان می دهند.هر زبان قواعد پیچیده ای دارد که ترتیب ترکیب واژه هابا هم جهت انتقال مفهوم را نشان می دهند.انگلیسی زبان ها در فهم اینکه
turn the down radio
يك توالي معنادار نیست اما
radio the down turn
معنی دار است هیچ مشکلی ندارند.
قوانین علم معانی به ما امکان فهم نکات نهفته و ظریف را مهیا می سازد برای مثال تفاوت بین این دو جمله را می توانیم بفهمیم
-کامیون به لورا زد (برای بیان لحظه ای که ما وسیله نقلیه را دیده ایم که به لورا زده)
-لورا یه کامیون بهش زده (برای بیان لحظه ای که احتمالا در مورد او پرسیده که چرا لورا کلاس را از دست داده در صورتی که او حالش خوب شده است.)
علی رغم پیچیدگی های زبان، ما به اساس گرامر آشنا هستیم بدون اینکه از قوانین آن آگاه باشیم. هر چند ما احتمالا در قوانین گرامری مشکلات واضحی داریم، توانایی زبان شناسی ما آنقدر پیشرفته است که ما می توانیم شمارنا محدودی از جملات متفاوت را بیان کنیم.
تکامل از طریق لغات
برای والدین،صدای حروف بی معنی کودکان و غان و غون های آن ها موزیکی هستند گوش نواز (البته به غیر از ساعت 3 نصفه شب) این صدا ها نقش مهمی در ساختار زبان ایفا می کنند. آنها اولین گام در مسیر تکامل زبان هستند.
-غان و غون کردن:
غان و غون صداهایی هستند که توسط نوزادان از 3ماهگی تا 1 سالگی آغاز می شود، غان وغون کردن بچه ها فقط به یک زبان خاص و زمان خاص محدود نمی شود بلکه در تمام زبان های دیگر دیده شده است.حتی کودکان نا شنوا نیز هم قادر هستند غان و غون را نشان دهند. غان و غون کودک منعکس کننده زبان خاصی است که در محیط رشد نوزادتان صحبت می شود.
در ابتدا به صورت صدا های زیر و بم و در ادامه به صورت صداهای خاص بیان می شود.
نوزادان بزرگتر می توانند فرق بین 869 صدا را شناسایی کنند که در میان زبان های دنیا مشخص شده اند.به هر حال بعد از 6 تا 8 ماهگی توانایی شروع به کاهش می کند. کودکان شروع می کنند به تمایز گذاری در زبان به منظور اینکه صدهای مخصوصی که در طول روز می شنوند و برای آنها نا آشنا است در رشته عصبی خود شناسایی کنند و آنها را به یاد بیاورند.
بعضی از نظریه پردازان بیان می کنند یک دوره حساس برای یادگیری زودرس زبان وجود دارد. از آنجایی که کودک به زبان ایما و اشاره حساس است اغلب زبان را به آسانی یاد می گیرند.در حقیقت، اگر کودکان در این دوره حساس با زبان آشنا نشوند بعدا آنها با مشکل بزرگی برخورد می کنند که نمی توانند به این کمبود ها غلبه کنند. مواردی که در آن کودکان مورد بد رفتاری یا پرخاشگری قرارمی گیرند که باعث می شود کودکان از ارتباط با دیگران و حمایت آنها تنها بمانند نظریه دوره حساس را تایید میکند. در یک مورد برای مثال دختری که اسمش جین است از وقتی که 20 ماهه بود تا سن 13 سالگی از زبان محروم شده بود. او نمی توانست که حرف بزند علی رغم اینکه ساختار زبانی او سالم بود اوتنها فقط بعضی از کلمات را یاد گرفت و هیچ وقت قادر به یادگیری کلمات دشوار نشد.
وقتی که کودکان حدود یکسال دارند،تولید صداهای که در زبان وجود ندارد را متوقف می کنند. این هنگامی است که آنها قدم کوچکی برای تولید کلمات واقعی بر می دارند. در زبان انگلیسی مخصوصا کلمات کوتاهی هستند که با حروف بی صدا شروع می شوند مانند:
p,m,d,b
و t این کمک می کند که تبیین کنیم چرا
mama
و
dada
به عنوان اولین کلمات در میان کودکان دیده می شود.
البته حتی قبل از اینکه آنها اولین کلمات خود را به زبان بیاورند، کودکان به طور متوسط زبان هایی را که می شنوند، می فهمند.درک زبان مقدم تر از تولید زبان است.
بعد از 1 سالگی کودکان شروع به یادگیری شکل های پیچیده تر زبان می کنند.آنها دو کلمه که باهم ترکیب شده اند را تولید می کنند و جملاتی را درست می کنند و به سرعت تعداد کلماتی را که می توانند از آن استفاده کنند، بالا می برند.در سن 2 سالگی تعداد لغاتی که کودک استفاده می کند به طور میانگین بیشتر از 50 کلمه می باشد. بعد از 6 ماه آن کلمات به بیش از صد کلمه افزایش می یابد.در آن زمان کودکان می توانند جملات کوتاه درست کنند، هم چنین آنها از گفتار تلگرافی استفاده می کنند – جملاتی هستند که شبیه تلگرام در جایی که کلمات اضافی و زیادی که پیغام را نمی رسانند حذف می شوند.مثلا برای گفتن (من کتاب را به شما نشان دادم) گفتار تلگرافی به این صورت است (من کتاب را نشان می دهم) و ( من یک سگ را نقاشی می کنم) شاید تبدیل شود به (نقاشی کردن سگ). هر چقدر کودکان بزرگ تر می شوند آنها کمتر از گفتار تلگرافی استفاده می کنند و جملات پیچیده را به کار می برند.
در سن 3 سالگی کودکان می توانند اسم ها را با استفاده از حروف
(s)
جمع ببندند و برای تعیین زمان گذشته به افعال
ed
اضافه
می کنند. تا زمانی که کودکان این قوانین را به طور مداوم یاد می گیرند اشتباهاتی را مرتکب می شوند. در این سن کودکان از تعمیم استفاده می کنند کودکان قوانین را به کار می برند حتی اگر نتیجه آن اشتباه باشد. در سن 5 سالگی کودکان اساس قوانین زبان را به دست می آورند. با این حال آنها توانایی به دست آوردن همه کلمات و درک آنها را ندارند و تا آینده نمی توانند از قوانین دقیق گرامری استفاده کنند. رای مثال یک پسر 5 ساله که یک عروسک کور را می بیند می پرسد " آیا عروسک می تواند به سختی یا به آسانی ببیند؟" به دشواری می توانیم به این سوال جواب دهیم. در حقیقت اگر از او خواسته شود که عروسکی که آسان تر ببیند را درست کند احتمالا او کلمه عروسک کور را حذف می کند. در زمانی که آنها 8 سال سن دارند، آنان در فهمیدن این سوال مشکل دارند به خاطر اینکه آنها می دانند که عروسک کور هیچ توانایی ندارد که با آن عروسک دیگری را ببیند.
هر کس که اندکی را با کودکان سپری کرده باشد، می فهمد که آنها گام های بزرگ در زمینه پیشرفت زبان را در همان دوران کودکی بر می دارند. به هر حال دلایل را برای رشد سریع نمی توان مشاهده کرد. روان شناسان دو تبیین اساسی را مطرح می کنند : یکی بر مبنای نظریه های یادگیری و دیگری بر مبنای فرایندی غریزی.
نظریه یادگیری اشاره می کند به این که فراگیری زبان بر اساس تقویت و اصول شرطی است که توسط روانشناسان حوزه یادگیری مطرح شده است. برای مثال هنگامی که کودک کلمه ماما را می گوید توسط مادرش تقویت و در آغوش گرفته می شود. و این باعث تقویت گفتن دوباره ماما می شود و کودک با اشتیاق بیشتری این کلمه را تکرار می کند. این دیدگاه اشاره می کند به اینکه کودکان به وسیله تقویت هایی که دریافت می کنند، برای ساختن صداهایی که احتمالا به گفتار نزدیک است صحبت کردن را یاد می گیرند و سرانجام در طول این فرایند شکل گیری، زبان آنها هر چه بیشتر تبدیل به گفتار بزرگ سالان می شود. به منظور حمایت از نظریه یادگیری برای فراگیری زبان، پژوهش ها نشان می دهد که بیشتر والدینی که با کودکان خود صحبت می کنند، کودکان در استفاده از زبان مهارت بیشتری پیدا می کنند. علاوه بر این زمانی که آنها 3 ساله می شوند، کودکانی که والدین آنها آسان تر و ساده تر صحبت می کنند، آنها به سرعت کلمات بیشتری را یاد می گیرند و از آن استفاده می کنند و حتی از نظر فکری اطلاعات بیشتری به دست می آورند.
نظریه یادگیری موفقیت کمتری در توضیح اینکه کودکان چگونه قوانین زبان را بدست می آورند، کسب کرده است. کودکان نه تنها زمانی که زبان را درست به کار می برند، مورد تقویت قرار می گیرند بلکه هنگامی که آن را به صورت نادرست به کار می برند نیز تقویت می شوند.
با توجه به مشکلی که در نظریه یادگیری در فراگیری زبان وجود دارد، زبان شناسی به نام نوام چامسکی زمینه دیگری را فراهم کرد.چامسکی معتقد است که انسان ها همراه با توانایی ظرفیت زبان غریزی یا درونی متولد می شوند (یک سامانه ذاتی کسب زبان)
طبق تحلیل چامسکی همه زبان های دنیا یک ساختار عمومی مشترک دارند که به آن گرامر جهانی می گوید. چامسکی اشاره کرده به اینکه مغز انسان یک سامانه عصبی دارد. وسیله ی برای فراگیری زبان که نه تنها به ما اجازه می دهد تا ساختار زبان را بفهمیم بلکه فنون و راهبرد های خصیصه های منحصر به فرد زبان مادری را برای یادگیری به ما می دهد.
چامسکی از مفهوم سامانه فراگیری ذاتی زبان به عنوان یک تشبیه استفاده کرد. او ناحیه مخصوصی را در مغز که در آن مفاهیم مستقر می شوند را مشخص نکرد. به هر حال شواهدی که به وسیله بیماران روانی جمع شده است، اشاره دارد به اینکه تونایی برای استفاده از زبان، که پیشرفت تکاملی مهم در بشر بوده رو به رشد و توسعه ساختار های عصب شناختی بستگی دارد.
برای تطبیق دادن این اطلاعات بعضی از نظریه پردازان اشاره می کنند به اینکه سامانه ذاتی فراگیری زبان چامسکی و ژن شناسان یک نوع سخت افزار را برای زبان فراهم کرده و در صورتی که زبان و تعامل آن با محیط بر اساس نظریه یادگیری امکان فراهم کردن یک نوع نرم افزار پیشرفته را به ما می دهد. اما اینکه چطور یادگیری زبان در مغز می ماند هنوز موضوع مورد بحث و مجادله است.