تحقیقات کولتهارت (1987) و سایرین نشان داده است که وقتی نوزاد انسان به دنیا می آید ظرفیت تشخیص صدا های مربوط به سخن را داراست. مثلا مجموعه ای از آزمایش هایی که ایماس (1985) انجام داده، نشان داده است که حتی نوزادان سه یا چهار هفته ای می توانند تفاوت صداهایی را که در زبان مهم است تشخیص دهند. این توانایی چنان خوب رشد می کند که ایماس و دیگران استدلال کرده اند که نوزاد انسان حتما دارای مکانیسمی درونی برای کسب و به کارگیری زبان است. به دلیل وجود این مکانیسم مادرزادی، حتی نوزادان چند هفته ای نیز خیلی زود توانایی ادراک زبان را کسب می کنند.آشکاراست که نوزادان خردسال نمی توانند ادراکات خود را مستقیما گزارش دهند. بنابراین محققان برای مطالعه در این زمینه نوعی روش تحقیق را به کار برده اند که روش مکیدن با دامنه بالا نامیده می شود.(پتیتو،1988). در این روش، در حالی که نوزاد صداهایی مشابه صداهای انسان را می شنود پستانکی آرامبخش را می مکد. البته این یک پستانک معمولی نیست، بلکه متصل به فشار سنجی است که آن نیز به یک وسیله ثبات مرتبط است. اساس این روش فرایندی است که خوگیری نامیده می شود، یعنی وقتی نوزادان با محرکی از قبل با آن آشنا هستند رو به رو می شوند سرعت مکیدن پستانک را کم می کنند، ولی زمانی که شی نو و جدیدی را کشف می کنند بر سرعت مکیدن می افزایند.
تصور کنید نوزادی در صندلی خود نشسته و به صدای /با/ که توسط کامپیوتر تولید و پیوسته تکرار می شود، گوش می دهد. از آنجا که به دلیل تکرار صدا نوزاد با آن آشنا شده است، سرعت مکیدن کم کم کاهش می یابد. اکنون صدا به /پا/ تغییر می یابد. با این تغییر، سرعت مکیدن پستانک افزایش چشمگیر می یابد و بدین ترتیب می فهمیم که نوزاد تفاوت صداها را تشخیص داده است.همانطور که ایماس اشاره کرده است، حتی نوزادان چند هفته ای نیز می توانند بین صدا های مختلف سخن تمیز دهند. از آنجا که این تشخیص بسیار زود و در آغاز حیات نوزاد انجام می گیرد، احتمال نمی رود که کودک آن را فرا گرفته باشد. توضیح ساده این توانایی این است که نوزادان همراه با مکانیسم های ادراکی خاصی که برای تشخیص صدا های سخن لازم است به دنیا می آیند (کرومر،1988). به بیان دیگر، به نظر می رسد که نوزاد انسان از لحاظ زیست شناختی آمادگی دارد زبان را تشخیص و به کار گیرد. در واقع به نظر می رسد نوزادانی که جدیدا متولد شده اند و یا چند هفته ای بیش از عمر ایشان نمی گذرد، حساسیت فوق العاده ای نسبت به زبان از خود نشان می دهند. از اولین روزهای حیات، نوزادان را می توان با صدا های آرام ساکت کرد (انیسفلد، 1984). آنها صدای مادر خود را بر صدای دیگران ترجیح می دهند ( الیس و بیتی، 1986).
بیشتر بخوانید
آیا لیزر تراپی باعث درمان لکنت زبان می شود؟
بزرگسالان نیز تقریبا از زمان تولد نوزاد سخن گفتن با او را آغاز می کنند. (اسلوبین،1988) و زبانی را انتخاب می کنند که نوزاد بتواند به آن عکس العمل نشان دهد. علاوه این پرستاران برای ارتباط با نوزادان از زبان خاصی استفاده می کنند – زبان مادرانه – که ادراک سخن را ممکن و ارتباط را تسهیل می کند. بزرگسالان زمانی با نوزادان می گویند که معمولا فعالیت مشترکی را چون غذا دادن ، حمام کردن و لباس پوشاندن انجام می هند. ( کلمن، 1988).از اولین دقایق حیات، چنین فعالیت های مشترکی موجب معنا بخشیدن به زبان و برعکس، به فعالیت های مزبور می شود. زبان و فعالیت ها همدیگر را تحریک و تکمیل می کنند. از آنجا که پدران و مادران نوزادان خویش را از آغاز موجودات اجتماعی می دانند، ایشان را در "مکالمه" درگیر می سازند، از ایشان سوال می کنند و به آنان اطلاعات می دهد. اگرچه نوزاد در آغاز درباره اینکه چه گفته شده است هیچ آگاهی ندارد و یا آگاهی او بسیار جزیی است، ولی مبنای استفاده معنادار از زبان برای او بنا شده است.
ما اغلب تصور می کنیم که کودکان از بزرگسالان تقلید می کنند، ولی در سال اول رشد زبان، اغلب پدر ومادر ها هستند که از کودک خویش تقلید می کنند. آنها در مورد عمل نوزاد نظر می دهند و اغلب تلفظ او را تکرار و یا بزرگ می نمایند. مثلا کودک ممکن است بازوان خود را به طرف بالا باز کند و خمیازه بکشد و مادرش به او بگوید "اوه تو خیلی خسته هستی،این طور نیست!" یا اینکه ممکن است زیر لب بگوید: /پا/ /پا/! و پدرش با علاقه صدای او را تقلید کرده و پاسخ دهد /پا/ /پا/! چنین مبادلاتی بین نوزاد و بزرگسالان به جلب توجه نوزاد نسبت به زبان و زندگی اجتماعی کمک می کند. تعامل اجتماعی بین بزرگسالان و کودکان موجب صمیمیت است و برای نوزادان نسبت به محیط اطرافشان علاقه می آفریند و محرکهای لازم را برای رشد زبان برایشان فراهم می کند.
دو مرحله مهم در آفرینش و ادراک سخن وجود دارد. اولین مرحله، دوره پیش زبانی است که از تولد کودک تا حدود یکسالگی ادامه دارد. دومین مرحله که دوره زبانی نام دارد از آن زمان به بعد ادامه می یابد (انیسفلد،1984؛ لوی، 1988). در دوره پیش زبانی، سخن نوزاد دارای معنا نیست. نوزادان صداهای زیادی از خود در می آورند و بزرگسالان را تحت تاثیر قرار می دهند، ولی به نظر می رسد که هدف ایشان فقط تمرین صداسازی باشد.فقط در دوره زبانی است که صداسازی با معنا داری ارتباط پیدا می کند.
اولین و آشکارترین شکل صدای نوزاد گریستن است. گریه از اولین لحظه تولد آغاز می شود و نوزادان زمانی که گرسنه اند، سردشان است، ناراحتند و یا می خواهند کسی آنها را در آغوش بگیرد، گریه می کنند. گریه با بیرون دادن نفس پدید می آید و شامل صداهایی شبیه حروف با صداست که در یک مجموعه تولید می شود. صدای گریه ممکن است که تا پنج دقیقه و یا بیشتر به طول انجامد (پتیتو، 1988). گریه یاد گرفتنی نیست، بلکه مبنای زیست شناختی دارد. در حالی که گریه علامت ناراحتی است، غان وغون نوع دیگر صداست که آن هم دارای مبنای زیست شناختی و نشانه حالت لذت است. غان و غون صدایی است که وقتی پدر و مادر نوزاد با او سخن می گویند و یا به او لبخند می زنند از خود تولید می کند. غان و غون از گریه به زبان نزدیک تر است، زیرا هم شامل حروف بی صداست و هم با صدا. (انیسفلد، 1984؛ پتیتو 1988).
مرحله بعدی صداسازی در حدود شش ماهگی و زمانی است که نوزاد تولید صداهای نامفهوم و من من را شروع می کند. من و من صداهای توام با بازی است که معنای خاصی ندارد. وقتی نوزادان من من می کنند انواع بسیار زیادی از صداهای زبانی را تولید می کنند. به نظر می رسد ایشان صداسازی را به طور کلی تمرین می کنند، طیف وسیعی از صداهایی که کودکان در من و من تولید می کنند به صورت تصادفی پدید می آید زیرا نوزادان تمام ظرفیت ابزارهای صوتی خود را به آزمایش می گذارند. جالب آنکه صدا هایی که در من و من نوزاد ساخته می شود، در ابتدا هیچ نشانه از زبان خاصی که در خانه کودک به کار می رود همراه ندارد. برای مثال، نوزادان خانواده های انگلیسی زبان درست مشابه نوزادان خانواده های ژاپنی من و من می کنند. حتی نوزادان کر نیز یا همین "زبان همگانی" من و من می کنند.(رودا و گرو، 1987). ولی از آنجا که هیچگونه پسخوراند صوتی دریافت نمی کنند به زودی صداسازی آنها قطع می شود.
بیشتر بخوانید
علل درمان نشدن برخی مراجعان
دو شاخه رشد زبان، ارتباط و صداسازی (آواگری)، به موازات همدیگر در طول سال اول حیات رشد می کند. نوزادان و بزرگسالان از طریق فعالیت های مشترک و استفاده از زبان توسط بزرگسالان از همان روزهای اول با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. نوزادان در حدود یک سالگی احساس روشنی نسبت به نقش زبان در ایجاد ارتباط پیدا می کنند و مقدار زیادی از آن را می فهمند.مثلا کودک 8 یا 9 ماهه، در برابر سوال دیگران ممکن است به بینی، دهان و یا چشم خود اشاره کند. از سوی دیگر نوزادان در این مدت با گریه، غان وغون و من و من توانایی صدا سازی خود را کامل می کنند. دو شاخه ارتباط و صدا سازی در طول سال اول از یکدیگر جداست ولی در سال دوم با یکدیگر ادغام می شود و صداسازی نیز نوعی شیوه ارتباطی می گردد.
ترکیب ارتباط و صداسازی، آغاز دوره زبانی و یا زبان حقیقی را نشان می دهد(پتیتو، 1988). آنچه ملاحظه می کنیم انتقال از یک آواگری بی معنا (من و من) به سخنگویی معنادار (اولین کلمات نوزاد) است. این انتقال یکباره صورت نمی گیرد، ولی از سن 9 ماهگی می توان عناصری از زبان، مشابه کلمات، را در صداهای کودک یافت. صداهای زبانی نوزاد روز به روز طرحهای بیشتری از زبان مادریش را به خود می گیرد. نوزادانی که من و من می کنند به یک "زبان همگانی" سخن می گویند، ولی نوزادانی که اولین کلمات خود را ادا می کنند چنین وضعی ندارند.زمانی که کودکان از حالت من و من به حالت "نخستین کلمات" حرکت می کنند، محصول کلامی ایشان ممکن است شدیدا کاهش یابد. (ماراتسوس، 1988). برخی از پدران و مادران ممکن است تصور کنند که کودک ایشان سخن گفتن را متوقف کرده است. علت این اتفاق در انتقال از صدا سازی بی معنا به صدا سازی با معنا است. زمانی که کودکان من و من می کنند با معنا داری محدود نمی شوند، هر نوع صدایی که بسازند خوب است ولی زمانی که سخن گفتن را آغاز می کنند صداسازی ایشان باید به صداهای یک زبان خاص محدود شود- با معنا باشد.
اولین کلماتی که نوزاد ادا می کند کاملا با کلماتی که بزرگسالان به کار می برند متفاوت است. کلمات نوزاد اغلب بر اساس معیارهای بزرگسالان، اما به صورت غلط تلفظ می شود. غالبا بدانها معانی کلی داده می شود که با معانی آن کلمات نزد بزرگسالان یکسان نیست ( مثلا کودکی که برادر زاده یکی از مولفان است کلمه گاز گرفتن را برای خوردن، نوشیدن و حتی بوسیدن! به کار می برد). علاوه بر این، بسته به اینکه کلمات در چه زمینه ای و چگونه به کار رود، کلمه واحدی (مانند "ماما") ممکن است برای معین کردن چیزی و یا کسی مورد استفاده قرار گیرد (موقعی که مادر کودک وارد اتاق می شود او می گوید "ماما"). از آنجا که یک کلمه به شیوه های مختلف به کار می رود، برخی اعتقاد دارند که نوزاد به اولین کلمات به صورت جمله های یک کلمه ای نگاه می کند و آنها را برای بیان معانی مختلف به کار می برد.(براین، 1988)
اولین کلمات معمولا همراه با تجارب مستقیم نوزاد است – کلمات در کنار اشیا و یا افعال مشخص مورد استفاده قرا ر می گیرد. مثلا کودک ممکن است بگوید "خداحافظ" در حالی که دستش را برای پدرش که سرکار می رود تکان دهد. سخن کودک در اینجا بخشی از کل حرکت خارج شدن پدر و ابراز احساسات کودک است. از آنجا که این نوع به کارگیری زبان از کل اعمال کودک به وضوح قابل تفکیک نیست، از این لحاظ آن را پیشنمادی نامیده اند. در مرحله پیشنمادی، کلمات را اعمال را همراهی می کنند. به هر صورت، کلمات به تدریج ا زاعمال جدا و هر چه بیشتر از زمینه ها جدا می شود و بدین ترتیب، جنبه نمادی بیشتر و یا بازنمایی پیدا می کند. همانطور که قبلا گفتیم اولین کلمات جنبه شخصی فراوان دارد. از آنجا که تجارب کودکان کاملا محدود است، استفاده ایشان از کلمات با درک ذهنی و غیر عینی آنان از دنیای خارج مطابقت دارد تا اینکه هماهنگ با معیارهای "عینی" بزرگسالان باشد. به هر صورت، به ایجاد رابطه با دیگران امید داشته باشند باید تغییری اساسی در زبان ایشان رخ دهد. زبان فعالیتی اجتماعی است که در آن معانی کلمات را همه کسانی که بدان سخن می گویند به صورت مشترک درک می کنند. کلماتی که فقط کودک و یا احتمالا پدر یا مادر او می فهمند کاربرد بسیار محدودی دارد.
زمانی که کودکان کشف می کنند که زبان برای همه یکی است – یعنی کلمات، نمادهایی با معانی مشترک برای همه است – غالبا دوران رشد فوق العاده سریع یادگیری واژه ها را آغاز می کنند. در حالی که در فاصله 12 تا 18 ماهگی احتمال دارد کودکان فقط 10 یا 20 کلمه جدید را فرا گیرند، در فاصله 18 تا 24 ماهگی کلمات جدید بسیار سریع تر یاد گرفته می شوند.سرعت یادگیری در این دوران فوق العاده بالاست و گاهی اوقات حتی به یادگیری 60 کلمه و بیشتر در هر ماه می انجامد( نک کئون و کرتیس، 1987).
پس از گذر از یک دوره سخنگویی تک کلمه ای، کودکان تولید جملات ساده را آغاز می کنند. کودکان معمولا کار جمله سازی را با جمله های دو کلمه ای آغاز می کنند و آنگاه به ساخت جملات بزرگتر می پردازند.کلمات دو کلمه ای زیر در این دوره معمول است:
دو تا نان - نوشابه بیشتر - توپ بزرگ
همنطور که ملاحظه می کنید یکی از شاخص های مهم جمله های دو کلمه ای این است که چند کلمه خاص در جاهای تقریبا ثابت به کار رفته است.(مانند بزرگ-بیشتر-دو) و با کلماتی که کم تر از آنها استفاده می شود ترکیب شده است. (براین، 1988) این کلمات ثابت را محور نامید زیرا به نظر می رسد که جمله ها به آنها آویزان می شوند. براین، کلمات دیگر را کلمات باز نامید. یعنی واژه های جدیدی که به سادگی می توان به جای آنها واژه های دیگر گذاشت.چنین جملاتی برای بزرگسالان بسیار ساده به نظر می رسد واحدهای معنا با یکدیگر ترکیب می شود و مفاهیم واحد پیچیده تری را تشکیل می دهد(براین،1988). آنها دارای نحو یا ساختار هستند هر جمله ارتباط بین مفاهیم را می رساند. اغلب صاحب نظران معتقدند که "نحو" زمانی برای کودکان مطرح می شود که آنها بتوانند کلمات را در قالب جمله ها ترکیب کنند. هر چند برخی اعتقاد دارند که کلمات واحدی که در متون مختلف به کار می روند همانند جمله ها عمل می کنند. (براین،1988).
متن،برای تفسیر جمله های اولیه کودک و به همین نسبت برای تفسیر اولین کلمات او،حائز اهمیت است. جمله "ماما کفش" را کودک زمانی ممکن است به کار برد که مادر کفش خود را به پا می کند یا زمانی که او کفش مادر را روی زمین می بیند و یا وقتی که از مادر خود کمک می خواهد تا کفشش را بپوشد.البته زمانی که کودکان صرف را شروع می کنند و می توانند وجوهی از قبیل ضمیر مالکیت و یا زمان گذشته را بیان دارند، ضرورت اتکا به متن برای تفسیر جمله های ایشان منتفی می شود.کودکان در فاصله کمی پس از افزایش جهش وار کلمات، شروع به استفاده از جمله می کنند. زمانی که شروع به ساختن جمله می کنند استفاده از جمله را به سرعت افزایش می دهند و هم زمان استفاده ایشان از کلمات منفرد کاهش می یابد.همانطور که کودکان از سخن ساده کلام پیچیده تری را می سازند، جمله های آنها بیش از پیش ماهرانه و دقیق می شود.کودکان اغلب از اجزای ساده، جمله های پیچیده تری را تالیف میکنند.به نظر می رسد که ایشان نمی توانند یک جمله پیچیده را یکباره انشا کنند، بلکه باید ابتدا اجزای آن را بسازند و آنگاه آن را به تدریج ترکیبب و تالیف کنند.(براین، 1987) این مراتب پی در پی و فزاینده مهارت در سخن را توالی جایگزینی می نامد.توالی جایگزینی در برگیرنده 30 یا 40 درصد از آن چیزی است که کودک در دوران پس از سال دوم تولد ابراز می کند و همانطور که گفته شد علت آن این است که ساخت یکباره جملات پیچیده بسیار مشکل است. تالیف تدریجی این امکان را برای کودک فراهم می آورد که از جمله های ساده تر جمله های پیچیده تری را بسازد. به هر صورت کودکان به زودی ابن توانایی را کسب می کنند که ابتدا جملات کاملی بسازند و سپس آنها را به سازه های آن تقسیم کنند.( نک.مک وینی،1987)